معنی شهر گردو در استان همدان

حل جدول

شهر گردو در استان همدان

تویسرکان


شهر استان همدان

نهاوند

کبودرآهنگ

رزن


همدان

مرکز استان همدان


شهر باسلق استان همدان

ملایر


شهر همدان

تویسرکان

نهاوند

رزن

ملایر


شهر دیگر استان همدان

گیان


مرکز استان همدان

همدان

فرهنگ فارسی هوشیار

گردو

(اسم) درختی است از رده دولپه ییهایبی گلبرگ که تیره خاصی را بنام تیره گردو بوجود میاورد. موطن اصلی گردو ایران و آسیای صغیر و هندوستان است و از این نقاط بجاهای دیگر برده شده. برگهای درخت گردو متناوب و مرکب (متشکل از 7 یا 9 برگچه) و کم دندانه است. گردو درختی است یک پایه ولی گلهای نرو ماده آن از هم جدایند. گل آذینش سنبله یی است. میوه گردو که مغزش خوراکی است شفت میباشد ولی میان برش خوراکی نیست و در رنگرزی و داروسازی مورد استعمال دارد. برگ درخت گردو دارای بویی مخصوص و طعم آن بسیار تلخ و قابض است از مغز هسته گردو روغن زرد رنگ خوراکیی میگیرند که چون جزو روغنهای خشک شوند است در نقاشی مورد استعمال دارد و بعلاوه در صابون سازی و تهیه ورنی نیز بکار میرود. چوب گردو بسیار مرغوب و محکم و قیمتی است و رد منبت کاری و ساختن اثاثه گرانبها بکار میرود جوز گوز چارمغز گردکان آقوز، میوه درخت گردو که بر حسب آنکه پوست چوبی روی دانه که عبارت از درون بر میوه گردو است کلفت یا نازک باشد بدو نام: گردوی پوست کلفت و گردوی کاغذی مشهور است. یا گردوی کلا. میوه درخت کلا را گویند که در داخل هسته اش دو مغز موجود است و خوراکی است.

لغت نامه دهخدا

گردو

گردو. [گ ِ] (اِ) (از: گرد + و، پسوند تصغیر، سازنده ٔ اسم از صفت). (از حاشیه ٔ برهان چ معین). گردکان. (برهان) (آنندراج). درختی است از تیره ٔ ژوگلانداسی و از جنس ژوگلان بوته ای که بومی ایران است ژ - رژیا میباشد. این درخت در جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران بویژه در ناحیه ٔ پونل و جنگلهای آستاراو گلیداغی بطور وحشی موجود است. در پیرامون دهات و همچنین در نقاط کوهستانی ایران نیز به فراوانی کاشته شده است. آن را در رودسر و طوالش گردکان، در رامیان قز، در آمل آقوز، در رامسر، طوالش و لاهیجان آقوزدارو در شفارود ووز میخوانند. این درخت را در همه جا به نام گردو میشناسند و در خراسان و بعضی نقاط دیگر به نام جوز نیز خوانده میشود. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 217). جوز. گوز. چهارمغز. چارمغز:
گفتم از گردو درون میخواهم از خرما برون
گفت کم کن قصه کاینجا گردران با گردن است.
بسحاق اطعمه.
چو در پناه پنیریم و سایه ٔ گردو
بغیر نان جو و رشته نیست درخور ما.
بسحاق اطعمه (دیوان چ شیراز ص 34).
و رجوع به گردکان شود.
- امثال:
با دُم ِ خود گردو می شکند، سخت شاد است.
خانه ٔ قاضی گردو بسیار است، لیکن شماره دارد،هر کاری حسابی دارد.
دست و پایش را در پوست گردو گذاشته اند، او را محدود و محصور کرده اند.
هر گردویی گرد است، اما هر گردی گردو نیست.

گردو. [] (اِخ) دیهی است که از یزدخواست تا این دیه هشت فرسنگ و از او تا کوشک زرد هفت فرسنگ فاصله است. رجوع به نزهه القلوب مقاله ٔ سوم ص 185 شود.

معادل ابجد

شهر گردو در استان همدان

1551

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری